شهرآرانیوز؛ « یک دامان ماه و ستاره » نمایش رادیویی است که یک سال بعد از واقعه عاشورا را در مدینه از نگاه مروان حاکم شهر مدینه روایت میکند. روایتی که در آن «امالبنین» مادر حضرت عباس، زنی که چهار فرزندش را در دشت کربلا از دست داد، واقعه کربلا را برای اهالی شهر بازگو میکند.
بخشی از متن این نمایش را بخوانید:
من از این زن میترسم. از این زن که نمیدانم اسمش چیه. همین مادر عباس، مادر جعفر، مادر عبدالله، مادر عثمان؛ چهار پسرش را کشتهاند و هنوز نعره میزند.
عدل واقعی کدام است؟
« هر کس قضاوت خود را عادلانه میداند. پس در این میان، عدل واقعی کدام است؟ نمیدانم؛ راست گفتن هنر نیست. هنر آن است که دروغ بگویی و همه آن را راست و درست قلمداد کنند. دروغ سرمایه مردان قدرت است.»
سّر این حرفها چیست؟
"من نمیدانم چه سری در حرف زدن است که آدم با شنیدن چهار کلمه، از این رو به آن رو میشود. چه معجون است این حرف که به ترسوها شجاعت میدهد، به شجاعها، ترس؟ به بدکاره ایمان میدهد و مومن چهل ساله را از راه به در میکند. مگر پیغمبر کاری کرد به جز حرف زدن؟ مگر معجزه پیغمبر، کتاب خدا، حرف خدا با بندهاش نیست؟"
حرف چه میکنه با آدم
«حرف که دروغ باشه ازش قتل و چرک و خون و کثافت و جنگ و شمر متولد میشه. حرف که راست باشه و درست، عشق و آزادی و دوستی و راستی و عباس میشه. حرف چه میکنه با آدم؟ حرف جلوی چشمت زنده میشه و راه میره.»
راستی ماندگار است
«راستی ماندگار است. قاتل، قاتل است. جانی، جانی است. دزد، دزد است و دروغگو، فقط دروغگو نیست؛ دشمن خداست. یزید فقط قاتل جانی و دزد نیست؛ یزید دروغگو و دشمن خدا است. دشمن خدا کجا و خلیفه خدا کجا و حسین(ع)، خروج کرد بر دین دشمن خدا.»